نتایج یک مطالعه جدید که در مجله معتبر نورولوژی (Neurology)، نشریه رسمی آکادمی نورولوژی آمریکا منتشر شده، پرده از ارتباطی مهم بین حملات ایسکمی گذرا و خستگی مزمن برمیدارد. بر اساس این تحقیق، بسیاری از افرادی که دچار حمله ایسکمی گذرا میشوند – حملهای که گاهی به آن سکته ناقص مغزی نیز گفته میشود – ممکن است تا یک سال پس از آن، خستگی مداوم و ناتوانکنندهای را تجربه کنند. این یافتهها نگاه رایج به این نوع حملات را که اغلب بیخطر و گذرا تصور میشدند، به چالش میکشد.
حمله ایسکمی گذرا زمانی رخ میدهد که انسدادی موقت در جریان خون به مغز ایجاد شود. این انسداد ممکن است فقط چند دقیقه تا حداکثر یک ساعت طول بکشد و علائم آن معمولاً بدون آسیب دائمی به مغز از بین بروند. با این حال، نگرانیهایی درباره تأثیرات طولانیمدت این حملات در حال افزایش است. پزشکان و متخصصان سلامت حالا با دقت بیشتری در حال بررسی پیامدهای این نوع سکتههای مغزی هستند، که ظاهراً آثاری پنهان ولی پایدار دارند.
مطالعهای که به بررسی دقیق این موضوع پرداخته، با حمایت انجمن فیزیوتراپی دانمارک و در بیمارستان دانشگاه آلبورگ انجام شده است. در این تحقیق که یک مطالعه کوهورت آیندهنگر بهشمار میرود، پژوهشگران ۲۸۷ فرد را که دچار حمله ایسکمی گذرا شده بودند بررسی کردند. تمامی شرکتکنندگان حداقل ۱۸ سال سن داشتند و علائم آنها طی ۳۰ روز قبل از شروع مطالعه بروز کرده بود. افرادی که به بیماریهای لاعلاج مبتلا بودند یا قادر به تکمیل پرسشنامهها نبودند، از تحقیق کنار گذاشته شدند.
پژوهشگران برای سنجش میزان خستگی از دو پرسشنامه استفاده کردند؛ یکی خستگی را در پنج حیطه مختلف ارزیابی میکرد و دیگری شدت کلی خستگی را اندازهگیری مینمود. شرکتکنندگان این پرسشنامهها را از طریق ایمیل یا پست پر کرده و بازگرداندند. یکی از مهمترین شاخصها در این بررسی، خستگی عمومی بود؛ اگر فردی در این بخش نمره ۱۲ یا بیشتر کسب میکرد، به عنوان فردی با خستگی پاتولوژیک شناخته میشد.
ارزیابی اولیه شرکتکنندگان، به طور متوسط حدود ۲۰ روز پس از بروز علائم انجام شد. پیگیریها در بازههای زمانی سهماهه، ششماهه و دوازدهماهه ادامه یافت. همه شرکتکنندگان همچنین تحت اسکن MRI قرار گرفتند تا مشخص شود که آیا دچار انفارکتوس حاد – یعنی آسیب یا مرگ بافت مغز در اثر قطع جریان خون – شدهاند یا خیر. در کنار این بررسیها، اطلاعاتی درباره سن، نوع و مدت علائم حمله، و همچنین سابقه اضطراب یا افسردگی نیز گردآوری شد.
نتایج بهدستآمده بسیار قابل توجه بودند. در ابتدای مطالعه، بیش از ۶۱ درصد از شرکتکنندگان خستگی پاتولوژیک را تجربه کردند. پس از گذشت دوازده ماه، همچنان ۵۳.۸ درصد از آنها این نوع خستگی را گزارش میکردند. این موضوع نشان داد که خستگی مزمن پس از حملات ایسکمی گذرا پدیدهای گسترده و پایدار است. در میان کسانی که در آغاز تحقیق از خستگی رنج میبردند، بیش از ۶۰ درصد، پس از گذشت یک سال همچنان با این وضعیت مواجه بودند. در مقابل، تنها ۲۲.۵ درصد از افرادی که در آغاز نشانهای از خستگی نداشتند، پس از یک سال به خستگی پاتولوژیک دچار شده بودند.
از نکات جالب توجه دیگر این تحقیق، تفاوت میان افراد دارای خستگی و سایر شرکتکنندگان از نظر تجربه انفارکتوس حاد بود. تنها ۱۳.۱ درصد از کسانی که دچار خستگی بودند، در MRI نشانهای از انفارکتوس حاد داشتند، در حالی که در میان افراد بدون خستگی این رقم ۱۹.۸ درصد بود. این یافته نشان میدهد که صرفاً مشاهده ضایعات مغزی در تصویربرداری نمیتواند پیشبینی دقیقی از میزان خستگی به ما بدهد. همچنین سابقه اضطراب یا افسردگی در میان گروهی که خستگی را تجربه میکردند، دو برابر بیشتر از سایر شرکتکنندگان بود.
پژوهشگران تأکید کردند که شیوع واقعی خستگی حتی ممکن است بالاتر از ارقام گزارششده باشد، چرا که برخی از افراد به دلیل خستگی شدید از ادامه همکاری در مطالعه انصراف دادهاند. همچنین احتمال کمک بستگان به تکمیل پرسشنامهها میتواند دقت نتایج را تحت تأثیر قرار داده باشد. از آنجا که مطالعه تنها در یک مرکز درمانی در دانمارک انجام شده، برای تعمیم یافتهها به سایر جمعیتها و کشورها، نیاز به تحقیقات گستردهتر و متنوعتری وجود دارد.
با وجود این محدودیتها، پیامدهای بالینی تحقیق کاملاً روشن هستند. دکتر کریستوفر یی، جراح عروق دارای بورد تخصصی از مرکز پزشکی MemorialCare Orange Coast در کالیفرنیا، که در این مطالعه مشارکتی نداشته است، در گفتوگو با Medical News Today میگوید: «اطلاعات کمی درباره تأثیرات بلندمدت حملات ایسکمی گذرا وجود دارد، چرا که نگاه سنتی عمدتاً بر پیشگیری از سکته مغزی تمرکز داشته است. این مطالعه دیدگاه جدیدی درباره اثرات ماندگار TIA ارائه میدهد که پیشتر تصور میشد بیعوارض باشد. این میتواند رویکرد ما را در مدیریت خستگی مزمن دگرگون کند.»
یافتههای این تحقیق همچنین نشان میدهند که سطح خستگی در میان بیماران TIA با سطح خستگی در بیماران سکته مغزی قابل مقایسه است. بهعقیده نویسندگان، خستگی میتواند فرآیند بهبودی پس از حمله ایسکمی گذرا را مختل کرده و انگیزه فرد برای ایجاد تغییرات سالم در سبک زندگی، مانند فعالیت فیزیکی یا ترک سیگار، را کاهش دهد. به همین دلیل، توانبخشی هدفمند ممکن است برای این بیماران نیز به همان اندازه مهم باشد که برای بیماران سکته مغزی اهمیت دارد.
در همین زمینه، دکتر چنگ-هان چن، متخصص قلب و عروق مداخلهای و مدیر پزشکی برنامه Structural Heart در مرکز پزشکی MemorialCare Saddleback در کالیفرنیا نیز اظهار داشت: «با شناسایی بیماران مبتلا به خستگی پس از حمله ایسکمی گذرا، میتوانیم مداخلات حمایتی مناسبتری برای مدیریت علائم و ارتقاء کیفیت زندگی آنها ارائه دهیم. ما به طور سنتی TIA را رویدادی زودگذر میدانیم که تأثیرات بلندمدتی ندارد، اما این یافتهها نشان میدهند که باید بیماران در معرض خطر عوارض مزمن را بهتر شناسایی کنیم.»
بر اساس این دادهها، ضروری است که پزشکان پس از حمله ایسکمی گذرا، به طور فعال خستگی بیماران را ارزیابی کرده و در صورت لزوم، حمایتهای لازم روانی و فیزیکی را ارائه دهند. همچنین افزایش آگاهی عمومی درباره احتمال وجود چنین پیامدهایی میتواند باعث شود بیماران زودتر به دنبال مراقبت پزشکی بروند و در فرآیند بازیابی، انتظارات واقعبینانهتری داشته باشند.
ثبت دیدگاه
دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید.